مناجات ماه رمضانی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
سـفـره دار مـاه مـهـمانی تویی رازق رزق دعـا خـوانی تویی گریه کردم وقت افطار و سحر یابن زهـرا از تو هستم بیخبر چشم ما را رنگ بـیداری بـده بر گـدایت وقـت دیــداری بـده نان تو نان عـلی و فـاطمهست بر غم و درد دل ما خاتمهست بسکه سرگـرم گـناه و غـفـلـتم شد عـبـادت، عـادت بیطاعـتم دعــوتــم، امــا نـــدارم آبـــرو ذکـر الـعـفـوی برای من بـگـو بارِ ما را میکـشی بر شانهات ای فـدای اشـک دانــه دانـهات بـا رقــیــه آمــدم راهــم دهــی تا سحر هم اشک و هم آهم دهی در سحر لطف مکرر میرسد یا خبـر یا اینکه دلبـر میرسد دخـتـرش سر را تماشا میکند در دل شب درد و دلها میکند: جـان بـابـا کم نـما این فـاصـله زخـمـیام مـثـل تـمــام قــافـلـه بر رخم امشب ببین این مسئله وارثم بر روضـههای مـادری شد تـمـام صـورتم نـیـلـوفـری یک نفـس مانـده برایم تا سحر |